اين طنز پارسي


 

نويسنده:سيدمهدي حسيني




 

يادداشت هايي درباره طنزخواني و طنزنويسي
توجيهات غيرمعقول
 

در برخي موارد فرد، مخاطب خود را نادان تصور مي کند و به جاي ارائه توضيح، به توجيه رفتار مي پردازد، کافي است شخص مخاطب نادان نباشد اما تجاهل کند (حالت غيرمحترمانه اش اين است که بگوئيم خود را به نافهمي بزند) و بعد سربزنگاه بزند زير خنده! در اين حالت اگر ديرتر بخندد از دو حال خارج نيست:
-يا مشکل خنديدن دارد!
-يا اين که خيلي خوددار است، ولي مي خواهد کاري کند فرد توجيه گر (!) کار را بيش از بيش خراب کرده و اسباب خنده مخاطب را بيش از پيش فراهم کند!
يکي از نمونه هاي معروف طنز در شعر حافظ، بيتي است که که «عذر بدتر از گناه» يا همان توجيه را تبيين و در حقيقت نمونه اي از رندي گري هاي خود را رو مي کند!
رشته تسبيح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقي سيمين ساق بود
(توضيح اين بيت به عهده خودتان؛ چون گفتني نيست، دريافتني است!)

اشتباهات گفتاري
 

عدم رعايت قواعد گفتاري در زبان يا خروج از هنجار گفتار (دست کاري آن)زمينه ساز بروز خطاهاي گفتاري و اشتباهات کلامي مي شود که گاه خنده آور است.
در اين بحث، هرچند ممکن است به اظهار فضل متهم مي شويم، اما لازم است براي تفهيم موضوع همه دانسته هامان را رو کنيم(!) تا تقسيم بندي خوبي در اين زمينه ارائه کرده باشيم.
خطاهايي که در گفتار اتفاق مي افتد مربوط به عدم رعايت قواعد زبان است؛ از جمله:

الف)تغيير در رواج کلمات (جابجايي حروف)
 

وقتي کسي نمي تواند تلفظ صحيح واژه اي را ادا کند، ناخواسته در ساختار واژه تغيير ايجاد مي کند. مثلاً به جاي «تصادف» مي گويد «تفادص» اين تغيير هنجار معمولاً خنده آور است.

ب)تغيير در ترکيبات
 

اين تغيير به واسطه وجود کژتابي در زبان و مبهم بودن کلام است. مثلاً وقتي روي شيشه مغازه اي اعلاميه اي مي خوانيد:«به يک فروشنده مرد محتاجيم» ممکن است از خود بپرسيد مگر «مرد» فروشي است؟!
اين ابهام به دليل مبهم بودن کلام و وجود کژتابي در آن است. به عبارت ديگر در نحوه ترکيب سازي دقت نظر نبوده، به جاي مرد- فروشنده. ترکيب فروشنده مرد به کار رفته است.
در معرفي انواع خنده، به نمونه هايي از آن اشاره کرده ايم.

ج)تغيير در قواعد کاربردي زبان
 

در مکالمات معمول و مرسوم زبان، گوينده و مخاطب انتظار دارند گفت و گو و سئوال و جواب متناسب با هم باشد.اگر اين انتظار برآورده نشود و تغييري در آن صورت گيرد، زمينه ساز خنده مي شود.
تصور کنيد اگر از کسي مؤدّبانه بپرسيد:«کي منزل ما تشريف مي آوريد» و او در جواب بگويد:«فردا تشريف مي آورم» شما هر چقدر هم ادب داشته باشيد نمي توانيد به اين نوع پاسخ نخنديد؛ هرچند ممکن است به طرز هنرمندانه و با رندي خنده تان را کنترل کنيد يا پوشيده (!)بخنديد تا اسباب خجالت فراهم نشود.

چ)تغيير در محور هم نشيني واژگان
 

در شماره هاي پيشين مجله و در همين بخش (اين طنز پارسي)مثالي از عمران صلاحي نقل کرديم که حاکي از تغيير و جابه جايي عناصر زبان در جمله داشت:
-تو را مي رسانم.
-مگر ماشين داري؟
-نه چتر دارم!
(يعني تو را با چتر مي رسانم)
در اين حالت دو واژه اي که ذهن ما با آن انس و آشنايي ندارد و غيرمتعارف است، در کنار هم نشسته و همنشين شده اند؛ اصطلاحاً مي گوئيم محور جانشيني زبان تغيير يافته است.
يا همان مثال فرزند و پدر که گفت:
با موتور مي روي؟
گفت:نه
گفت:با پياده؟!
اين تغيير که هنجاري جديد و غيرمعمول ايجاد کرده، مخاطب را لحظه اي دچار حيرت و شگفتي مي کند و همين حيرت به خنده منجر مي شود.

خ)تغيير به دليل حذف
 

حتماً گذرتان به ميادين ميوه فروشي افتاده...اتيکت ها و پيام هاي بازرگاني شان را شنيده و ديده ايد. در بسياري از اين اعلان ها، خطاهاي فاحش گفتاري و نوشتاري وجود دارد که زمينه ساز خنده است و به نوع خود «خنده بازار»!
مثلا اين نمونه ها هرکدام، مشت نمونه خروار است!
-گيلاس به شرط سالم!(که برداشتي خنده آور از هندوانه به شرط چاقوست)

د)تغيير و جابجايي مصوت ها
 

مردم ما به غناي موسيقايي توجه خاصي دارند و سعي دارند در اداي کلمات از اشتراکات صامت ها و مصوت ها بهره بيش تري بگيرند، هرچند دليل علمي آن را نمي دانند امّا جزو ذات گفتار آنان شده است. شاهد کلام ما معادل هاي زباني است که براي خود ساخته اند. مثل:کار و مار، داروخونه- ماروخونه و ...
گاه اتفاق مي افتد، در اداي کلماتي از اين دست و حتي آهنگ کلماتي که مترادف و يا متضادند، تغيير ايجاد مي کنند آن هم ناخواسته. مثلاً تصور کنيد کسي که مي خواهد بگويد قرض و قسط، اما ناخودآگاه آن را قِرض و قِسط ادا کند، به نظر شما در اين حالت، بهت و خنده اتفاق نمي افتد؟
منبع: ماهنامه فرهنگي اجتماعي ديدار آشنا شماره 124